«من تمام تلاشم را میکنم که پسرم یاد بگیره... اما پدرش همهی تلاشهای من رو به باد میده».
«من هزار بار برای دخترم توضیح دادم که... اما وقتی مادرش رعایت نمیکنه، اونم به حرف من گوش نمیده».
این جملات را از والدین بسیار میشنویم و بحث بسیار مهم و حساسی است.
وقتی دو نفر با هم ازدواج میکنند، قطعاً در بسیاری از موارد شبیه هم نیستند و مثل هم فکر نمیکنند. آنها ژنتیک، تجربیات و خانوادههای متفاوت داشتهاند و خلاصه، دو آدم کاملا متفاوتند. اما معمولاً به حدی از پذیرش هم میرسند که تصمیم میگیرند با هم زندگی کنند. اما وقتی فرد سومی به این رابطه اضافه میشود، آن هم فرد سومی که وظیفهی تربیت او بر عهدهی من است، داستان عوض میشود. آنوقت اختلافها خودشان را نشان میدهند.
آنوقت تصمیمگیری بر سر اینکه کدام نظر، عقیده و ویژگی باید به فرزند آموزش داده شود، چه شیوهی تربیتی باید در پیش گرفته شود، باید محدود شود یا آزاد باشد، باید تمیز باشد یا هرجور دلش خواست لباس بپوشد، حتی اینکه وقتی زمین میخورد، باید او را در آغوش گرفت و نوازش کرد یا بیاعتنا ماند تا یاد بگیرد خودش بلند شود، موضوعات بحثبرانگیز بیپایانی در زندگی مشترک خواهند بود که گاه، طاقتفرسا و بسیار آسیبزا میشوند.
نقش والدین در تربیت فرزندان برای کودک و زندگی حال و آینده ی او بسیار مهم است. اختلاف نظر والدین در تربیت کودک تاثیرات سرنوشتسازی بر روی کودک می گذارد، زیرا کودک رفتار والدین را به عنوان الگو و سند میپذیرد.
شیوهی برخورد والدین با کودک، شیوه محبت یا خشونت، تزلزل یا قاطعیت در رفتار، برای کودک درس آموز و سازنده است.
گاهی والدین، ناراحتی ها، عصبانیتها و دلخوریهایی بر سر موضوعات دیگر دارند و این مسائل اجازه نمیدهد با هماهنگی کامل و به عنوان اعضای یک تیم مشترک، پدری و مادری کنند. عواقب ناهماهنگی والدین در تربیت کودک را جدی بگیرید.
حالا چه باید کرد؟ انتظار شما چیست؟
باید دید که اصلاً هر کدام از والدین واقعا چه میخواهند و چه انتظاری دارند؟
یک برگهی سفید بردارید و کل انتظارات خود را بنویسید. حالا همه لیست خود را بخوانید و بسنجید چقدر عینی نوشتهاید. عینی یعنی اینکه دقیق، جزئی، عملیاتی و روشن باشد کلیگویی کمکی نمیکند. «میخواهم فرزندم منظم باشد» میتواند تعاریف متفاوتی داشته باشد. «میخواهم فرزندم مودب و وقت شناس باشد» یعنی دقیقاً چه کار کند؟
تربیت فرزند و نفع او را از باقی موارد جدا کنید!
معمولاً اولین قدم این است که اصلاً والدین بخواهند به این هماهنگی برسند. گاهی لجبازیها و خشمهایی که بر سر موضوعات دیگر دارند روی تربیت فرزند تأثیر میگذارد وقتی من زورم به خانوادهی همسرم نرسد، میتوانم فرزندم را علیه آنها بار بیاورم. بنابراین، اول باید خشمی را که از موضوعات دیگر مانده و رقابتجویی خودمان را از تربیت فرزند جدا کنیم.
لیست خود را دوباره به طور عینی و جزئی بنویسید: مثلاً کتابهایش را در اتاق خودش روی قفسهی کتابها بگذارد. اسباببازیهایش را بعد از بازی در سبد کنار تختش بریزد وقتی وارد خانهی مادرم میشویم به پدر و مادرم سلام کند. وقتی میخواهیم به مهمانی برویم زمانی که قرار است همه آماده باشند، او هم آماده باشد.
از همسرتان هم بخواهید دقیقا همین کار را انجام بدهد. یعنی همسرتان هم لیست خودش را دقیق و روشن بنویسد.
به یک لیست مشترک برسید:
حالا لیستها را کنار هم بگذارید و مقایسه کنید. موارد مشترک را علامت بزنید؛ قوانینی که هر دو بر سر آنها توافق دارید. بعد به سراغ مواردی بروید که با هم اختلاف دارید کدام را باید انتخاب کرد؟
نکتهی مهمی که باید به خاطر داشته باشید این است که هر دو به یک اندازه در تربیت فرزندتان حق دارید. دختر یا پسر شما همانقدر فرزند شما است که فرزند همسرتان با این دید که ببینید شاید به نظر طرف مقابلتان، هرقدر هم که مخالف اعتقاد شما باشد بیشتر احترام بگذارید و آن را به عنوان خواسته همسری که به اندازهی شما حق دارد بیشتر بپذیرید. در این موارد، سعی کنید به یک راهحل میانه برسید یک والد قدری از معیارهای سختگیرانهاش کوتاه بیاید و والد دیگری هم قبول کند که قدری محدودیت قائل شود.
دیدگاه خود را بنویسید